عشق من پائیز آمد مثل پار
گل دمید و خون نجوشیدیم ما
در فراق یاس ؛ مشکی پوش بود
یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد
یاسها پیغمبران خانه اند
رو به عشقی اشتراکی می برد
یاس در هر جا نوید آشتی ست
یاس دامان سپید آشتی ست
در شبان ما که شد خورشید ؟ یاس
بر لبان ما که می خندید ؟ یاس
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
راهی شبهای دیگر می شود
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینه ها رو کرده اند
یاس را پیغمبران بو کرده اند
یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پیمبر می دهد
دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا ؛ گل یاس کبود
گریه ؛ آری گریه چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ نسترن
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین
نیمه شب دزدانه باید در مغاک
ریخت بر روی گل خورشید ؛ خاک
یاس خوشبوی محمد داغ دید
صد فدک زخم از گل این باغ دید
مدفن این ناله غیر از چاه نیست
جز تو کس از قبر او آگاه نیست
گریه کن زیرا که گلها دیده اند
یاسهای مهربان کوچیده اند